… تمام انسانها خارج از رنگ و نژاد خود فقط یک انسان بینام و نشان هستند، این فقط تصویر است که تمایزِ میان آنها را امکانپذیر میکند.
سپهر نصیحتگر/ مارشال مکلوهان برای اولین بار در سال ١٩۶۵ میلادی در کتاب «برای درک رسانهها» از پدیدهای به نام (Media Literacy / سواد رسانهای) حرف میزند و در تبیین آن برای دهکدهی جهانی میگوید: زمانی که وارد دهکدهی جهانی شویم انسانها باید به ابزاری به نام سواد رسانهای مجهز شوند تا بتوانند بهتر و مفیدتر به زندگی خود ادامه دهند.
مدتی بعد از مکلوهان، جیمز پاتر در تعریفی جدید از این پدیده، سواد رسانهای را رویکردی برای قرن بیست و یکم میداند که چارچوبی را برای رسیدن به چهار مقصود «دسترسی» و «ارزیابی» و «مشارکت» و «خلق پیام» در قالبهای مختلف و متنوع آموزش میدهد.
با صرف نظر از ابعاد و گسترهی نامحدود سواد رسانهای در قالبهای گوناگونِ امروزی، به اختصار میتوان گفت که سواد رسانهای در گرو فراگیری تکنیکهای ابزاری است که از مهمترین ابزارِ رسانه در عصر کنونی به شمار میآیند.
«در آیندهای نزدیک کسی بیسواد است که نه بتواند بنویسد و نه بتواند عکس بگیرد»
(لازلو موهوی ناج/ ١٩٢٨)
عکس و ابزاری به نام دوربین عکاسی یکی از مهمترین قالبهای خلق و انتقال «پیام» است که با به کارگیری ماهیتِ خود فرصت «ارزیابی» و «مشارکت» و «دسترسی» را برای کاربر و مخاطب فراهم میکند و این امر دقیقا همان پدیدهای است که تاریخ و تئوری دوران مدرن را دگرگون ساخت و با الصاق تصویری به همراه متن، رسانهی منحصر به زمانِ خود را پدید آورد.
قدرت و استحکام این رسانه به حدی بود که در مدت زمانی بسیار کوتاه توانست در اختیار جامعه، فرهنگ، اقتصاد، سیاست، علم و حتی قضاوت قرار گیرد؛ اگرچه ذاتِ بازنمایی در عکس همواره این پدیده را در یک محور دو قطبی متشکل از تاثیر و آسیب و یا باور و باطل قرار داده است.
برای باور میزان نفوذ عکس در زندگیِ روزمرهی خویش کافیست، فقط یک بار به شناسنامههای خود نگاه کنید؛ آنگاه میبینید که هیچ چیز دیگری جز عکس نزدیکترین اثبات برای وجود شما نیست. در حالی که تمام انسانها خارج از رنگ و نژاد خود فقط یک انسان بینام و نشان هستند، این فقط تصویر است که تمایزِ میان آنها را امکانپذیر میکند.
اولین تلاشها برای ثبت یک تصویر همانند اولین تلاشها برای چاپ یک متن در اتاقهایی تاریک، امروز به جایی رسیده است که ذهن، روح و تمام یک انسان را معنا میبخشد، عکس واقعیتی بازنما شده از حقیقتی است که از چشمِ ذهن انسان به دور مانده است.
برای سرعت در معنا و دستیابی به چهار مقصودی که جیمز پاتر از رویکر قرن بیست و یکم عنوان کرده است، عکاسی همانند دیگر پدیدههای میانرشتهای اولویت خود را بر پیشرفت با زمان گذاشته و در طول سالها با حفظ ساختار، روش و نحوهی کار خود را با زمان و دیگر رشتههای پایه همگام کرده است. عکاسی دیجیتال، نمونهای هماهنگ شده با زمانی است که روز به روز حرفهای خود را کوچکتر کرده و دایرهی اطلاعاتش را افزایش میدهد.
انتهای پیام/